برگردید! بله،با شما هستم!لطفا به خدایِ مان بگوئید شما را پیش من برگرداند! فکر اینکه بی شما،روزی آخرین صفحه ی زندگی ام ورق بخورد و جلدِ زندگی ام بسته شود،شب هایِ دل تنگی آزارم می دهد؛ اینکه پشت جلد کتاب زندگی ام نوشته شود او هم رخِ یارش ندید و بمرد،مرا می ترساند! عزیزِ دلم،کجا هستی؟آن جا که تو هستی،باران هم می زند؟بوی باران که به مشامت میرسد،دل تنگِ چه کسی میشوی آرزویِ دلم؟غروب های جمعه را هم شما مثلِ ما هستی؟ تنهاترین سردارِ دنیا. اینجا بدون شما تعریفی ندارد!اینجا قلاده های شیطان،روی گردن های خیلی ها سنگینی میکند و آنها را اسیر هوس هایشان کرده! برای ما که باران میزند،کسی به فکر شما نمی افتد!. انگار اینجا برای شما جشن گرفته اند و برای تو مینویسند! اما شک دارم،نوشته های شان بوی باران تو را نمیدهد،عینِ هو نوشته ی خودم! نوشته های مان بوی هوس میدهد،انگار برای دل بردن از شما نمینویسبم!بوی دلبری های زمینی می آید! بعدا نوشت:چرا نشه؟ باران ,نوشته ,زندگی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فقط یک اتفاقیم،از ازدحامی دو نفره شرکت مسافربری Bsa ارزان کده یه جای خوب بیگ گو اخبار سایت بلگ بیست موزیک جدید محمدناصری به نام زیبایی به زودی Nex1music مرکز فروش فلزیاب | طلایاب | دفینه