ده سالم بود،نمی‌دانم،شایدم یازده سال.تازگی یک ماشینِ کنترل دار یا بقول بچه ها کنترلی ه بودم،آرم روی ماشین،آرم بنز بود و هر وقت نگاه‌ش میکردم،حس میکردم حقیقتا یک بنز را توی کمدِ اسباب بازی هایم پارک کرده ام.تمام شب را به امید این سر می‌کردم که صبح بشود و ماشین کنترلی ام را به مسابقه ی ماشین کنترلی های بچه های محل برسانم،عینِ هو مسابقات فرمول یک. سه یا چهارماهی که گذشت،دیدم کنترلِ ماشین عمل نمیکند،رفتم و دوتا باتریِ قلمیِ نو انداختم توی باتری دون کنترل.اما بازهم کار نکرد،حُکما پی بردم که عیب از کنترل است. با اینکه کنترلِ ماشین از کار افتاده بود،اما من هنوز یک ماشینِ خیلی شیک داشتم که میتوانستم عینِ هو باقیِ ماشین اسباب بازی هایم،با دست برانمشان.اما نه،هروقت میخواستم ماشینِ کنترلیِ بی کنترل را با دست برانم،دلم رضا نمی داد،او ماشینِ کنترلی بود نه ماشینِ یدی،بقول یکی از دوستان"نم اچه دلم رضا نبید". خلاصه،ماشینِ شیکِ کنترلی ام که هنوز از دیگر ماشین هایم سرتر بود،راهیِ انتهایِ کمدِ اسباب بازی هایم شد،چون هدف این ماشین،با کنترل رانده شدن بود نه با دست رانده شدن. آدمی هم که هدفش را از دست بدهد،میشود ماشین کنترلیِ بی کنترل،خراب میشود،شاید هنوز خودش را حرکت بدهد،اما خراب است.هر چیزی که هدفش را فراموش کند،حالا صدی هزار هم شیکُ پیک باشد،خراب است،فرسوده است. قصابی که دوست داشته است آرایشگر باشد،دانش جوئی که دوست داشته است فنی باشد،پشت میزنشینی که دوست داشته است پشت فرمان باشد و شوفر،عاشقی که با عشقش زیر یک سقف نیست،این ها همه در ظاهر درست اند و موفق،اما در نظرِ من عین‌هو خودِ ماشین کنترلیِ بی کنترل‌م هستند. دنبال هدف تان بروید،در نظر دیگران،شما اگر با دست هم رانده شوید یک ماشینِ سالم هستید،ولی شاید هدف شما ماشینِ بنزِ کنترلی بودن است! 7/98 ماشین ,کنترلی ,ماشینِ ,کنترل ,داشته ,رانده ,دوست داشته ,ماشین کنترلی ,اسباب بازی ,ماشین کنترلیِ ,کنترلِ ماشین منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود نوحه اندروید صفحه اصلی استاپ شارژ بهترین سایت بهترین سایت پایگاه خبری، تحلیلی صافی نیوز فروشگاه سایت بلاگ بیست English Society Of Maragheh University