اسمش را بگذارم متواتراتِ ذهنم؟یا بهتر است اسمش را بگذارم تراوشاتِ این ذهن؟نه نه؛دومیاش ادبی نیست! خلاصه خیلی دوستت دارم عزیز دلم.وقتی به تو فکر میکنم،یادِ تمام چیزهائی میافتم که آرامش را،مثلِ ریشهی یک درخت سبز،در روحم رشد میدهد.با تو،میشوم همان انسان ایدهالی که سالهاست در جستوجویش،تمام شهر را گشتهام.کتابخانههارا،مسجدهارا،خیابانهارا،لای ورقهای کتابها را! ای تمامِمن!ای دوست! امشب که آن فکر به ذهنم خطور کرد،خیلی شرمندهی تو شدم؛آخر منبع
درباره این سایت